ما به دنبال چه هستیم؟! آرزوها کجا می روند؟! چرا فراموش می شوند؟! چرا به آنها نمی رسیم؟! شاید اگر به آرزوی نمی رسیم واقعا طالبش نیستیم. فقط مسکنی هست برای اینکه الان حس خوبی داشته باشیم. اینکه آینده ای خواهیم داشت که دوست داریم. دوست داشتنی که می خواهیم وقتی روی تخت دراز کشیده ایم، در اتاقمان را بکوبد و ما را در آغوش بگیرد! شاید هم واقعا دوستش نداریم، برای این بیان می کنیم که دوستش داریم چون آدم های موفق چنین بیان کرده اند! آدم موفق چه کسی‌ست؟! از دیدگاه من آدمی که خوشحال باشد، در زندگی خود موفق هست. در زندگی خوشحال هستیم؟! شاید بگیم؛ اگر فلان چیزو داشتیم، آره، خیلی هم خوشحال بودیم. چرا نشد؟! میگیم؛ نشد دیگه. اصلا بد بختی رو با نافم بریدند. سرنوشتم نرسیدن بود. فردا عید هست و آیا ما می خواهیم سر سفره آرزوهای کنیم که در پایان سال بعد چنین جواب های به خود و دیگران بدهیم؟! یه جا خواندم که واقعیت ها را باید پذیرفت. چه واقعیتی های؟! اینکه سرنوشت ما بد نوشته شده است! واقعیت الان نوشته خودمان هست، زمانی که انتخاب ها را تیک می زدیم. اگر بد، اگر خوب. قبول کنیم انتخاب خودمان هست و اگر خدا ناکرده اکنون خوشحال نیستیم. فردا صبح آرزویی کنیم که در پایان سرنوشتمان با لبخند باشد.

امیدوارم همیشه دلتون لبخند بزنه :)

 

+ فردا صبح من فقط یک آرزوی دارم، همان آرزوی که بعد از نماز لیله الرغائب گفتم. آرزویی که با تمام جانم دوستش دارم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها