در انتظار بارش دوباره ای، چشم های به آسمان دوخته ام. در انتظار آمدنت، لبخند های بر لب نقش بستم. اما هر کدام پس از روزی خاکستر شدند. چه مرگبار است دروغ آمدنت. تو برگشتی نخواهی داشت. شاید اصلا در جواب سلام من بگویی: شما؟

لبخند بزن بر آشنا غریبه. لبخند بزن که من محتاج آنها هستم. لبخند بزن که من برای آنها تاریکی را تحمل می کنم. لبخند بزن تا زمانی به پیشگاه خالقم رسیدم بگویم معنای زندگی را چشیدم. لبخند بزن.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها