باران می بارد بر سر تنهاییم. نسیم می خواند نغمه تنهاییم . در این شباهنگام تنهایی خیابان رهگذری ندارد جز من. تو شروع کننده زندگی ام بودی اما چقد زود به چراغ قرمز رسیدیم.  من تو را در آغوش می گیرم با اینکه شدنی نیست اما چه اهمیت برای حال خراب من. من تو را در این تاریکی مطلق انتظار می کشم، چه اهمیت که خورشید سر زد. من هنوز تو را دوست دارم. دوست داشتنی به وسعت خیالم. با اینکه من تنها هستم در این خیال. تو در خیالی دیگری. دیگر خیال هم وفای ندارد. دیگر چراغ خیابان حوصله روشن ماندن ندارد. عبوری نیست در این غبار آغشته به بی کسی. من در خفقان تنهایی تو را می خواهم و تو بیشتر از هر وقت دیگری در دسترسم نیستی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها