+ در میانه راه بودم که ایستادم.
- در میانه؟!
+ آری، در جای که هیچکس نمی ایستد و فقط میروند تا برسند.
- به کجا؟!
+نمی دانم.انسان ها برای هر کاری بهانه ای دارند و حتی دروغ می گویند.
- دروغ؟!
+ آره، مثلا دختری را می بوسند که علاقه ای بهش ندارند!
- پس چرا می بوسند؟!
+ چون فکر می کنند باید انجام دهند. نمی دانند دختر دیر یا زود متوجه می شود و آنگاه جرمی مرتکب شده اند که خداوند را هم شرمنده می کند.

- محمد گفتی در میانه راه هستی. کجا می روی؟
+ کجا؟! نمی دانم. هر جا که او باشد.
- او؟!
+ محدثه من

- چرا ایستاده ای؟!
+ چون می ترسم. می ترسم دوستم نداشته باشد. می ترسم از او تقاضای بوسیدن کنم و جواب رد بگیرم.
- بوسیدن که اجازه نمی خواهد.
+ جان؟!
- هیچ دختری در اولین دیدار نمی گوید مرا ببوس. حتی اگر دوستت داشته باشد. وقتی دیدیش، زمان بوسیدن فرا می رسد. سکوت حاکم می شود و چشم ها در هم آمیخته می شوند. آنگاه بدون حرفی باید تصمیم بگیری. گرفتی؟
+ بوسیدمش.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها