چه چیزی را باید دوست داشت. آیا خود را باید همیشه دوست داشت؟! آیا لیوانی که در آن قهوه می نوشید، باید دوست داشت؟! آیا مرگ را باید دوست داشت؟! آیا خدا را باید دوست داشت؟! بنظرم ما همیشه محکوم به دوست داشتن می شویم، برداشت بد نکنید ولی ما مجبوریم خانواده مان را دوست داشته باشیم. آیا می شود خدا را دوست نداشت و ما را بیامرزد؟!
من محدثه را دوست دارم و بایدی برای دوست داشتن نبود. اینجور دوست داشتن ها حسی دیگری دارند. تا حالا کسی را دوست داشته اید؟! می خواهم بدانم می توانید مرا درک کنید یا خیر. اینجور دوست داشتن ها یعنی زنده بودن شما دیگر فقط به تپش قلبتان بستگی ندارد. مسئله بودن یا نبودن دوست داشتن است.
احساس چیست؟! تا حالا احساس مرگ کرده اید؟! برای یه پیرمرد ۸۰ ساله احساس عجیبی نیست ولی من هنوز ۲۳ کامل نشده ام و احساس مرگ دارم. لطفا این حرفهایم را به محدثه نگویید، چون نمی خواهم ناراحت شود. شاید می پرسید؛ می خواهی بمیری؟! جواب می دهم: مردن چیست؟! آرزوی داشته باشی و به آن نرسی. آیا این مردن نیست! می دانید اگر زنده بودن به نفس کشیدن باشد، جلبک هم نفس می کشد. البته نمی خواهم بگویم من به آرزویم نخواهم رسید ولی می خواهم بدانید اگر زنده ام برای آرزویی رسیدنی هست که دارم.

محدثه من، آرزوی من، دوستت دارم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها