من عاشق شدم وگرنه این بی قراریم دلیل دیگری ندارد. من عاشق شده ام وگرنه این هوس ناتمام حرف زدن با محدثه چیست؟! من عاشق شدم وگرنه این دلیل خوشحالی، این میل بوسیدن برای چیست؟! من عاشق شدم و دیگر نه می خواهم و نه می توانم باز گردم به تنهایی خویش، محدثه من، این بینوا عاشقت را در تنهایی خود جا می دهی؟! از من دور هستی و خداوند در فکر است که تو را چگونه خلق کرده است که بنده سر به راهش را اینچنین از او غافل کرده ای. باز می گویم: دوستت دارم. با اینکه نوشتنش همیشه یکنواخت است اما حسی که در درون من ایجاد می کند همیشه تازه است. بیا و به این آغوش در انتظارت پایان ببخش، بیا و به من حس زنده بودن ببخش.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها