گاهی وقت ها اجازه میدم سکوت در بین من و محدثه تخت قدرت را بگیرد. گاهی وقت ها باید سکوت کرد، باور دارم هیچ کلمه ای یا حتی بوسه ای نمی تواند جایگاه عشقبازی سکوت را بگیرد. لا روشفوکو، فیلسوف اخلاق اهل فرانسه در قرن هفده، اصل مشهوری دارد که میگوید بعضی مردم اگر نشنیده بودند که چیزی به اسم عشق وجود دارد، هیچوقت عاشق نمیشدند.» برای من می تواند درست باشد اگر محدثه را ندیده بودم.
دیروز محدثه پرسید: به نظرت کنارت خوشبخت میشم؟!
گفتم: جوابش پیش خودت هست.
با اینکه جواب را داشتم، من نمی توانم این همه زیبایی را خوشبخت کنم. زیبایی که اتمامی ندارد. هم سان این هست که خداوند با من خوشبخت شود! اگر با من خوشبخت نمی شود! چرا تمام نمی کنی این سوال نیاز به علامت سوال ندارد چون جواب اش قبل از گفتنش دارم، نمی توانم. هم سان بارانی هستم که می بارد حال این زمین هست یا این عاشقانه را تکمیل می کند یا می رود. در گوشه ذهنم به روزی که می روی فکر کرده ام و هر چقدر دور می شوی تاریکی بیشتر می شود. هنوز تا انتها نرفتم ولی چشم هایم را از دست خواهم داد. البته غصه ای ندارم زیرا دیگر زیبایی نیست که بخواهم ببینم.
درباره این سایت