دروغ چرا! اول عاشق نوشته هاش شدم، بعد صداش، بعد چشماش، بعد انتظار آمدنش، بعد انتظار حرف زدنش،.

الان دلتنگ نوشته هاش نیستم، دلتنگ نگاهش هستم که از من گرفته شد

دلتنگ گفتن حسی بهت ندارم اما بودن

دلتنگ گفتن من حرفهایم را زدم اما شنیدن

یعنی می آید؟ من در این کنج، دور افتاده از دلی هستم که نمی دانم مرا به صاحبش یاد آوری می کند یا خیر


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها