وقتی نبودی در مورد انتخاب ها می نوشتم و قلبم بدون احساسی آنها را تایید می کرد ولی اینروزها دیگر با من قدم نمی زند و حتی دوست ندارد آن مطلب ها را بخوانم. تجسم کلمه رفتنت مرا تا جهنم می برد چه برسد بخواهم آن را لمس کنم. اگر انتخاب بین مرگ و رفتنت باشد. نوشیدن جام اول برای من لذت بخش تر است. قلبی که گرمی دستهایت را نچشیده ولی این چنین برای چشمهایت می تپد. قلبم نه بچه است و نه به هر کسی اجازه ورود می دهد. من آن حوضه کوچک وسط حیاط هستم که با وجود ماهی مثل تو، دیگر رویایی دریا را نمی بینم.

 

- تو هم دلتنگم میشی؟

+ نمی دونم

- آره، ولی می ترسی بگی؟

+ نمی دونم

- نه، میخای دلم نشکنه میگی: نمی دونم؟

+ خب اگه نباشی مدام منتظرم که یه چیزی بگی

- یه چیزی بگم؟

+ بگو

- دوستت دارم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها